تقسیمات فرهنگ

ادبیات مشرق‌زمین می‌تواند بطور جداگانه بصورت پنج نوع و بخش فرهنگی تقسیم گردد و چهارتای آنها که نمایندة تمدنهای بزرگ یا گروههائی از تمدنهاست:

خاورمیانه باستانی که زادگاه و پیدایشگاه بزرگ‌ترین و نخستین تمدنهای مصریان دره نیل بود، عبرانیان فلسطین و سومری‌ها، بابلی‌ها و آشوری‌های میانرودان و هتیت‌های آناتولی. همه این تمدنها (هیت‌تیت‌های اخیر) آثار ادبی مهم و جالبی از خود بجا گذاشته‌اند.

پس از سده‌ها، تمدن اسلامی طلوع کرد و بر فراز ویرانه‌های باستانی جهان خاورمیانه بنائی نو و تمدن شکوفان و شگرف نهاد و سبب بوجودآمدن دو پدیدة ادبی مهم عربی و ایرانی (فارسی) گشت. ریشه‌ها و اصول و مایه‌های ادبیات و فرهنگ فارسی (ایرانی) خیلی بیشتر و جلوتر از ظهور محمد (۶۳۲-۵۷۰) میلادی وجود داشت (ایرانیان قرنها پیش از ظهور اسلام تمدن و فرهنگی عظیم داشتند.) اما قدیمترین میراث بیشتر مثال و نمونه‌های هنری وصنعتی در کارهای دوره اسلامی که شکوه و جلال ایرانیان گذشته بود جلوه‌گر شد. ادبیات اسلامی بسرزمین‌های دور و نزدیک خاورمیانه راه یافت و نفوذ خود را به سراسر شمال افریقا تا جبل‌الطارق گسترش داد و به اسپانیا یعنی جنوب غربی اروپا نفوذ کرد از طرفی نفوذ ادبی اسلامی تا دورترین نقطة جنوب شرقی آسیا یعنی اندونزی راه پیدا کرد. زبان عربی از اصل سامی و زبان فارسی از ریشه هند و اروپائی و ادبیات عربی و فارسی کاملاً مشخص هستند چه با اینکه هر یک دارای میراث فرهنگی و ادبی جداگانه هستند اما در دوره‌های اسلامی دارای یک میراث فرهنگی و ادبی مشترک شدند.

جنوب آسیا شامل پاکستان، هندوستان، سیلان، افغانستان، ایالات هیمالیا هرچند یک ادبیات قابل توجه توسعه و تکامل یافته در هند اسلامی و بعد از آن بوجود آمد؛ در پاکستان و هندوستان بزبان اردو مرکب از فارسی و هندی آثار ادبی بزرگ بوجود آمد بسیاری از آثار بزرگ ادبی این نواحی اصل و ریشه سانسکریت دارد (یک زبان هندواروپائی) و نسل‌های جدیدش و بازتاب مجسمی از فرهنگ هند است. اتحاد دینی و مذهبی و پافشاری ملی ادبیات این منطقه وسیع را بیشتر و متشابه‌تر از آن اروپا کرده است.

ادبیات شرق آسیا به‌وسیله چین از روزگاران باستان حکمفرما بود قدرت زیاد فرهنگ چینی از شبه جزیره کره بسوی پائین حرکت می‌کند و در قدیمترین دوران و اعصار تمدن و ادبیات نفوذ می‌کند و بطور متناوب احیاء می‌شود گرچه زبانهای تکلمی بی‌شباهت هستند اما از نوع آسیائی اقیانوسی ژاپنی معلوم است که بطور قوی هر دو در تغییر و اصلاح بوده و بمقدار وسیعی افزایش و توسعه یافت.

از هندوستان بسوی غرب از چین بشمال و کرانه‌های دریاها نفوذ و تأثیر ادبیات بودائی، اسلامی، جنوب شرقی آسیا را در برگرفته است، چه در آن یک منطقة قابل توجه فرهنگ‌های بزرگ و مترقی وجود دارد.

ادبیات آسیای شرقی تنها برخی از آنها متأثر از بوداگرایی متصل به هند و جنوب قاره آسیاست که بنظر نمی‌رسد متأثر از ادبیات آسیای غربی باشد ادبیات جهان اسلام و جنوب آسیا نزدیکتر به مغرب‌زمین است تا ادبیات چینی و ژاپنی.

ادبیات عربی و سانسکریت جنبه‌های اصلی و مهم ادبی که ادبیات آسیائی در خود دارد قابل مقایسه با آنچه در غرب است نیست.